موضوعات
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
گنجینه ی ادب پارسی مرغ دریا خوابید آفتاب و جهان خوابید ادامه مطلب ... پنج شنبه 8 تير 1391برچسب:, :: 11:46 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
استاد احمد شاملو پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 18:42 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 18:20 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
شاعران معاصر ایران به پرستار و پرستاری توجه ویژه ای نشان داده اند. بخشی از شعرها در این باره را با هم می خوانیم:
ادامه مطلب ... پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 18:9 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
كه زيبا بنده ام را دوست ميدارم تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد ترا در بيكران دنيای تنهايان رهايت من نخواهم كرد رها كن غير من را آشتی كن با خدای خود تو غير از من چه ميجويی؟ تو با هر كس به غير از من چه ميگويی؟ تو راه بندگی طي كن عزيز من، خدايي خوب ميدانم تو دعوت كن مرا با خود به اشكی، يا خدايی ميهمانم كن كه من چشمان اشك آلوده ات را دوست ميدارم طلب كن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی يافت كه عاشق ميشوی بر ما و عاشق ميشوم بر تو كه وصل عاشق و معشوق هم، آهسته ميگويم، خدايی عالمی دارد تويی زيباتر از خورشيد زيبايم، تويی والاترين مهمان دنيايم كه دنيا بی تو چيزی چون تورا كم داشت وقتي تو را من آفريدم بر خودم احسنت ميگفتم مگر آيا كسی هم با خدايش قهر ميگردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشكستي؛ ببينم من تورا از درم راندم؟ كه ميترساندت از من؟ رها كن آن خدای دور؟! آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را اين منم پروردگار مهربانت.خالقت. اينك صدايم كن مرا. با قطره ی اشكی به پيش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات كاری ندارم ليك غوغای دل بشكسته ات را من شنيدم غريب اين زمين خاكی ام. آيا عزيزم حاجتی داری؟ بگو جز من كس ديگر نميفهمد. به نجوايي صدايم كن. بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاك با ايمان قسم بر اسبهای خسته در ميدان تو را در بهترين اوقات آوردم قسم بر عصر روشن، تكيه كن بر من قسم بر روز، هنگامی كه عالم را بگيرد نور قسم بر اختران روشن اما دور، رهايت من نخواهم كرد براي درك آغوشم، شروع كن، يك قدم با تو تمام گامهاي مانده اش با من تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو ميگويد ترا در بيكران دنيای تنهايان. رهايت من نخواهم كرد
سهراب سپهری
جمعه 4 فروردين 1391برچسب:, :: 20:12 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, :: 14:26 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
خوشا پر کشیدن خوشا رهایی خوشا اگر نه رها زیستن مردن به رهایی .
استاد احمد شاملو یک شنبه 14 اسفند 1390برچسب:, :: 12:3 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
بانوی دراز گیسویی را در برکه ای که یک دم از گردش ماهی خواب آشفته نشد غوطه دادم . به معشوق می مانست چرا که با احساسی از شرم در او خیره مانده بودم . از روشنایی گریزان بود گفتم که سحرگاهان در برابر آفتابش بخواهم دید و چراغ را کشتم . چندان که آفتاب برآمد چنان چون شبنمی پریده بود .
استاد احمد شاملو شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
بی مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم ، خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از عمق وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
ادامه مطلب ... شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 11:22 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
در این فصل عطش تنها تو را من چشم در راهم بیا ای ابر باران زا تو را من چشم در راهم شبی سرد است و طوفانی و این را خوب می دانی که تا خورشید تا فردا تو را من در چشم در راهم در آن جا آسمان با چشمهایت جشن می گیرد در این جا روزها شب ها تو را من در چشم در راهم دل من عاقبت در حسرت پرواز می میرد پرستو را کبوتر را تو را من در چشم در راهم شنبه 13 اسفند 1390برچسب:, :: 11:2 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
![]() ![]() |