موضوعات
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
گنجینه ی ادب پارسی جوانی بگذرد یارب به کام دل جوانی را که سازد کامیاب از وصل پیر ناتوانی را
به قتلم کوشی ای زیبا جوان و من درین حیرت که از قتل کهن پیری چه خیزد نوجوانی را
تمام مهربانان را به خود نامهربان کردم به امیدی که سازم مهربان نامهربانی را
چه باشد جادهی ای سرو سرکش در پناه خود تذرو بیپناهی قمری بی آشیانی را
مکن آزار جان هاتف آزرده جان دیگر کزین افزون نشاید خست جان خسته جانی را سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
به گردون میرسد فریاد یارب یاربم شبها چه شد یارب در این شبها غم تاثیر یاربها
به دل صدگونه مطلب سوی او رفتم ولی ماندم ز بیم خوی او خاموش و در دل ماند مطلبها
هزاران شکوه بر لب بود یاران را ز خوی تو به شکرخنده آمد چون لبت، زد مهر بر لبها
ندانی گر ز حال تشنگان شربت وصلت ببین افتاده چون ماهی طپان بر خاک طالبها
جدا از ماه رویت عاشقان از چشم تر هر شب فرو ریزند کوکب تا فرو ریزند کوکبها
چسان هاتف بجا ماند کسی را دین و دل جایی که درس شوخی آموزند طفلان را به مکتبها سه شنبه 1 بهمن 1392برچسب:, :: 11:6 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
صفحه قبل 1 صفحه بعد ![]() ![]() |