موضوعات
آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
گنجینه ی ادب پارسی لگد موجود است
در خانه ما ز نیک و بد چیزی نیست جز ننگی و پاره ای نمد چیزی نیست از هر چه پزند نیست غیر از سودا وز هر چه خورند جز لگد چیزی نیست عبیدزاکانی ***
بدشانسی انوری
هر بلایی کز آسمان آید گرچه بر دیگری قضا باشد بر زمین نارسیده می پرسد خانه انوری کجا باشد؟! انوری
***
پیداست که نیست
دل ما پول کلان خواهد و پیداست که نیست در جهان نیز همان باب دل ماست که نیست محنت و رنج نمی خواهم و پیداست که هست ثروت و گنج دلم خواهد و پیداست که نیست گوشه خانه شبی فاطمه در دل می گفت: هوسم شوهر دارا و تواناست که نیست در همان دم سر پل شوهر او با خود گفت: خواهش من ز خدا یک زن زیباست که نیست فکر پوچ و دل سنگ و سر گچ بسیار است مغز آگاه و دل و دیده بیناست که نیست ابوالقاسم حالت ***
در پی شوهر احمق تر همسر من نه ز من دانش و دین می خواهد نه سلوک خوش و حرف نمکین می خواهد نه خداجویی مردان خدا می طلبد نه فسون کاری شیطان لعین می خواهد نه چو سهراب دلیر و نه چو رستم پرزور بنده را او نه چنان و نه چنین می خواهد اسکناس صدی و پانصدی و پنجاهی صبح تا شب ز من آن ماه جبین می خواهد هی بدین اسم که روز از نو و روزی از نو مبل نو، قالی نو، وضع نوین می خواهد خانه عالی و ماشین گران می طلبد باغ و استخر و ده و ملک و زمین می خواهد ز پلاتین و طلا حلقه سفارش داده است ز برلیان و ز الماس نگین می خواهد مجلس آرایی و مهمانی و مردم داری از من بی هنر گوشه نشین می خواهد پول آوردن و تقدیم به خانم کردن بنده را او فقط از بهر همین می خواهد گر مرتب دهمش پول،برایم به دعا عمر صدساله ز یزدان مبین می خواهد گر که پولش ندهم، مرگ مرا می طلبد وزخدا شوهر احمق تر از این می خواهد ابوالقاسم حالت ***
دیدار من تو را نمی دیدم و به راه خود می رفتم. تو مرا دیدی و برایم دست تکان دادی من ایستادم. تو سلانه سلانه پیش آمدی و سلام مرا پاسخ گفتی. ای کسی که دیدار تو، پنج هزار تومن جریمه برای من خرج برداشت پس اقلا گواهینامه ام را پس بده. منوچهر احترامی ***
زی ذی نامه
الهی! به مردان در خانه ات به آن زن ذلیلان فرزانه ات به آنان که با امر "روحی فداک" نشینند و سبزی نمایند پاک به آنان که از بیخ و بن زی ذیند شب و روز با امر زن می زیند به آنان که مرعوب مادر زنند ز اخلاق نیکوش دم می زنند به آن گرد گیران ایام عید به آنان که با ذوق و شوق تمام
به مادر زن خود بگویند: مام به آنان که دامن رفو می کنند ز بعد رفویش اتو می کنند به آنان که درگیر سوزن نخند گرفتار پخت و پز مطبخند به تن های مردان که از لنگه کفش چو جیغ عیالانشان شد بنفش که ما را بر این عهد کن استوار از این زن ذلیلی مکن برکنار سعید سلیمانپور *** چی شد؟
حلیم مش رحیم و آش رشته به جاشون این روزا پیتزا فرشته چت و اینترنت و عقد غیابی چی شد اون عشقای داغ و برشته؟! حسن صنوبری *** می خوردیم
دیدند که در خلوت خود می خوردیم شلاق و تشر زدند و ما هی خوردیم دادیم تعهد که به می لب نزنیم دیگر پس از آن همیشه با نی خوردیم مهدی استاد احمد
نظرات شما عزیزان:
سلام خسته نباشید مطالب وبلاگتون واقعا عالیه من خیلی خوشم اومد
و جسارت کردم یه مطلب طنز رو از وبلاگتون کپی کردم چون خیلی خوشم اومد دوست داشتم تو وبلاگم داشته باشم شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, :: 8:15 :: نويسنده : بهمن خسروجردی
![]() ![]() |