درباره وبلاگ


عمری چكش برداشتم و بر سر میخی كه روی سنگ بود كوبیدم. اكنون می فهمم كه هم چكش خودم بودم، هم میخ و هم سنگ. فرانتس كافكا
آخرین مطالب
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 94
بازدید کل : 30093
تعداد مطالب : 305
تعداد نظرات : 130
تعداد آنلاین : 1



لرزش راست كليك
chat - chat سفارش ساعت دیواری

دریافت كد ساعت

استخاره با قرآن
استخاره

گنجینه ی ادب پارسی




آخر برج شد ست

 

زير اقساط و بدهكاري ها

 

باز دارد كمرم مي شكند

 

غصّه مي ريزد در چاه دلم

 

من فرو رفته چو خر توي گلم

 

غم زندان ،غم برگشتن چك

 

               خواب در چشم ترم مي شكند....

 

***

 

نگران با من اِستاد ه زنم

 

لرزه افتاد ه ز ترسش به تنم

 

چونكه بي پولم و باز

 

          ظرف چيني را بر فرق سرم مي شكند.....

 

زرت من قمصور است

 

پول چندين قرن از من دور است

 

در چنين وضع قاراشميش و نه چندان دلخواه

 

مي رسد گلّه ي مهمان از راه!

 

يا كه از بد بختي،

 

پاي لنگ پسرم مي شكند.....

 

باز بي انگيز ه

 

مي روم توي كلاس

 

دم در منگم و از هول طلبكار و هراس

 

پاي اين نصفه سواد و هنرم مي شكند



پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, :: 18:18 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

           

تشیع صفوی تشیع اسم

تشیع علوی تشیع پیروی است

تشیع صفوی تشیع ستایش

تشیع علوی تشیع اجتهاد است

تشیع صفوی تشیع جمود

تشیع علوی تشیع مسئولیت است

تشیع صفوی تشیع تعطیلی همه مسئولیت ها

تشیع علوی تشیع آزادی است

تشیع صفوی تشیع عبودیت است

تشیع علوی تشیع انقلاب کربلاست

تشیع صفوی تشیع فاجعه کربلا

تشیع علوی تشیع شهادت است

تشیع صفوی تشیع مرگ

تشیع علوی تشیع توسل برای تکامل است

تشیع صفوی تشیع توسل برای تقلب

تشیع علوی تشیع یاری حسین است و

تشیع صفوی تشیع گریه بر حسین.

 

 

ادامه دارد...



ادامه مطلب ...


سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:22 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

امروز دوشنبه، سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره‌های بیهوده تر، شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه، جا رزرو کردم که گفتند چهار بعد از ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعد از ظهر احتمال پرواز هست نشانهای از تحمیل مدرنیسم قرن بیستم، بر گروهی (که به قرن بوق تعلق دارند). گرچه هنوز از حال تا مرز، احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور،عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم ...



ادامه مطلب ...


سه شنبه 24 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 13:18 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

 

 

پسری گیر داده بود،مدام
وقت و بی وقت،دم به دم،یک بند

 

که پدر جزوه و کتاب بخر
تست کنکور «گاج» و «دانشمند»

 

بفرستم کلاس رایانه
«کورل» و«اکسل» و«اتوکد لند»

 

تا که با علم و دانش و تحصیل
بشود دست من به جایی، بند



ادامه مطلب ...


دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 11:50 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

دوست داشتم قبل از رفتنم چندتا نکته و اندرز برای شما داشته باشم، هرچند که می دانم نسل امروز نسبت به هرگونه پند و نصیحتی آلرژی دارد و زود فیوز می پراند. اما خب با تحمل کردن این چند خط، جانتان که بالا نمی آید، ناسلامتی من دارم می میرم. پس خوب و با دقت گوش بدهید:

                              

  شنگول جان! تو برادر بزرگتر آن دوتای دیگر هستی، پس مراقبشان باش، مرسی. دفعه قبل که آقا گرگه وارد خانه شده بود و تو و منگول را قورت داده بود، من رسیدم و شکمش را پاره کردم و آزادتان کردم. اما از این به بعد من دیگر نیستم. اون قدیم مدیم ها قصه اینجوری بود که آقا گرگه اول صدایش را نازک می کرد و در می زد، شما پا نمی دادید.بعد دستهایش را آردی می کرد، شما پا نمی دادید.بعد سر و صورت و پاهایش را سفید می کرد، شما گول می خوردید و پا می دادید و در را باز می کردید. اما توی این دور و زمانه، عزیزم! گرگ ها اینقدر پر رو شده اند که نه تنها صدا نازک نمی کنند بلکه ادعای مامان شما بودن را هم ندارند و صاف و پوست کنده می گویند که: « لطفاً در را باز کنید؛ من گرگ هستم!» تا اینجایش که جای ترس ندارد. اما من از این می ترسم که شما هم آنقدر بزغاله باشید که حاضر شوید در و دروازه را راحت به روی گرگ باز کنید و نه تنها منتظر منت و التماس و در نهایت حمله آقا گرگه نشوید بلکه خودتان داوطلبانه open door شوید. و توی شکم گرگه افتخار کنید که ما اگر در را باز نمی کردیم، خانه را روی سرمان خراب می کرد!



دو شنبه 19 فروردين 1392برچسب:, :: 11:39 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

جان من جان تو جانت جان من                                             هیچ دیدستی دو جان در یک بدن

ای تن ار بی او به صد جان زنده ای                                     جان طلب کن جان و لاف تن مزن

دل از این جان برکن و بر وی بنه                                           ز آنک از این جانی نیاید جان مکن

 

 

 

از قل الروح امر ربی فهم شد                                             شرح جان ای جان نیاید در دهن




ادامه مطلب ...


سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 11:9 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی
این بار که می آیم
صد سینه سخن دارم ، این بار که می آیم     رازی ز تو من دارم ، این بار که می آیم
شعری ز رخت گفتم ، کز عشق تو دُر سفتم     بنگر که چه من دارم ، این بار که می آیم
هستی گل ناز من ، دنیای نیاز من     من از تو سخن دارم ، این بار که می آیم
من عاشق شیدایم ، هر چند که رسوایم     شهدی به دهن دارم ، این بار که می آیم
در محفل خود ما را ، همت کن و دعوت کن     گنجی ز تو من دارم ، این بار که می آیم
ای شاخ گل سوسن ، ای آرزوی ((بهمن))
من مهر وطن دارم این بار که می آیم
 


چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:, :: 15:46 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی