درباره وبلاگ


عمری چكش برداشتم و بر سر میخی كه روی سنگ بود كوبیدم. اكنون می فهمم كه هم چكش خودم بودم، هم میخ و هم سنگ. فرانتس كافكا
آخرین مطالب
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 38
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 90
بازدید کل : 30089
تعداد مطالب : 305
تعداد نظرات : 130
تعداد آنلاین : 1



لرزش راست كليك
chat - chat سفارش ساعت دیواری

دریافت كد ساعت

استخاره با قرآن
استخاره

گنجینه ی ادب پارسی




همین الان بروبیرون از قلب خونینم

کسی دیگر میخواهی اما بدان که من اینم

به خود می کوبم و بازم نمیری تو به بیرون

دگر شدم رسوا در این عشق و واقعا مجنون

بدان آتش گرفته این دل خاموشی انگار ندارد

شراره های عشق سردت بر پیکر دل می بارد

شدم عاشق شدی ظالم شدم مهر و شدی باطل

شدم آدم شدی حوا شدم ناقص شدی کامل

اگر بیرون روی ممنون دگر کاری ندارم

که هر شب اشک دل را ز روی گونه بردارم



شنبه 1 فروردين 0برچسب:, :: 11:9 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

بزار برم خسته شدم از موندن رو عشق تو

فقط یه بار بگو گلم خیلی دوست دارم تو رو

وقتی نمیگی عاشقی دلم دووم نمیاره

توی دلم یه بغضه که اشکو به چشمام میاره

هر کار کردم عاشق بشی راهی به جایی نرسید

همین جلوت بودم ولی چشمای تو منو ندید

غروب بعضی روزا بغضی گلومو می گرفت

اشکام مثل یه رودخونه سد چشمامو می گرفت

عزیزم روز و شب نداره من همیشه فکر توام

بیا فقط بگو یه بار خیلی دوسم داری گلم




جمعه 13 مرداد 1391برچسب:, :: 11:27 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

چی میشه که...


چی میشه که تو هم یه روز عاشق و مجنونم بشی

بیای واسه من بمیری کلی پریشونم بشی

چی میشه که با یاد من تو شبا اشک بریزی

اگه عشقم یادت اومد گر بگیری و بسوزی

چی میشه که برق نگات با چشم من بازی کنه

خودت بدونی عاشقم چون که دلم خوب میدونه

چی میشه که بیای پیشم سرو رو شونم بزاری

اگه دستام باز کم آورد دستاتو پیشم بیاری

چی میشه که عاشقونه واسه منم شعری بگی

اگه یه وقت دلت گرفت برا عشقمون کاری کنی

چی میشه که وقتی باشی بهم بگی دوسم داری

عاشقونه نگام کنی بگی که یاری نداری

چی میشه که برای تو تا آخر عمر بمیرم

حتی اگه تو نباشی به عشق پاکت اسیرم

 

تقدیم به همان که یادش روشنم می دارد

 



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: 22:27 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

درگیر رویای توام، منو دوباره خواب کن

دنیا اگه تنهام گذاشت، تو منو انتخاب کن

دلت از آرزوی من، انگار که بی خبر نبود

حتی تو تصمیمای من،چشمات بی اثر نبود

خواستم بهت چیزی نگم، تا با چشام خواهش کنم

درارو بستم روت، تا احساس آرامش کنم

باور نمی کنم ولی، انگار غرور من شکست

اگه دلت میخواد بری، اصرار من بی فایدست

هر کاری می کنه دلم، تا بغضمو پنهون کنه

کی میتونه فکر تو رو، از سر من بیرون کنه

یا داغ رو دلم بزار، یا که از عشقت کم نکن

تمام تو سهم منه، به کم قانعم نک



شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 12:24 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟
آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست


 

 


 

باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک
می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست
تاکه معلوم شود  طالب دیدار کجاست
بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب
تا نگوئی که در رحمت دادار کجاست
مرغ شب نیمه شب دیده به ره می گوید
سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست
ماه رحمت بود ای ابر خطاپوش ببار
تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست
حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد
در و دیوار زند داد خریدار کجاست
آن خدائی که رحیم است و کریم است و غفور
گوید ای سوته دلان عاشق دلدار کجاست
من ژولیده به آوای جلی می گویم
آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست

 

                                                                 



پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 11:7 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

                           

 

به ادامه مطلب توجه کنید



ادامه مطلب ...


یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, :: 11:50 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

 

 ما را که بجز توبه شکستن هنری نیست

با هر  دله دیوانه  نشستن  ثمری نیست

برخیز جز این چاره نداری که در اینجا

جز جام می و مطرب و ساقی خبری نیست

 

به  ادامه ی مطلب توجه کنید

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 18:50 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

 

اسطوره صبر و استقامت زینب(س)
ای اسوه رافت وشجاعت زینب
درکربلا بلا فراوان دیدی
کردی تو عجیب استقامت زینب
تا ظلم یزید را نمایان سازی
رفتی تو به شام در اسارت زینب
دیدند به گاه خطبه غرّایت
گفتار علیست بر زبانت زینب
در روز تولّدت ببخشای مرا
یاد آوردم ز کربلایت زینب
بودی تو پرستار یتیمان حسین(ع)
شد روز پرستار به نامت زینب
از لطف نظر بر این پرستاران کن
هستند سزاوار دعایت زینب
چون سنگ صبور بهر بیمارانند
شایسته نام با صفایت زینب


پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 18:29 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

دل خوش از آنیم که حج می رویم

غافل از آنیم که کج می رویم


کعبه به دیدار خدا می رویم

او که همین جاست کجا میرویم ؟


حج به خدا جز به دل پاک نیست

شستن غم از دل غمناک نیست


دین که به تسجیع سر و ریش نیست

هرکه علی (ع) گفت که درویش نیست


صبح به صبح در پی مکر و فریب 

شب به شب گریه و امن یجیب



جمعه 4 فروردين 1391برچسب:, :: 19:55 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی

یاد باد آنکه سر کوی تو ام منزل بود

دیده را روشنی از آب درت حاصل بود

 

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک

بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود

 



ادامه مطلب ...


پنج شنبه 18 اسفند 1390برچسب:, :: 19:2 ::  نويسنده : بهمن خسروجردی